
تقصیر باد بود ، بی موقع وزید
شاید اگر به جای آذر روز تولدم در ماه آبان بود یا لااقل به جای 5 شنبه در روز شنبه ای حتی 3 شنبه ای
شاید اگر که مادرم پیشانیه سیاه مرا خوب شسته بود ، خوشبخت می شدم
تقصیر ابر بود ، آن باد نا رفیق که مخالف همی وزید از دست جور آن مه و خورشید زیر ابر, لج بازیه فلک که چرا نان ما نداد
شاید شباهت مرغک همسایه ام به غاز ، کوتاهیه پدر ، اقبال کج مدار
شاید اگر که شانس ، آن قهر کرده ز من ، گیج بی حواس ، یک بار هم پلاک خانه ی مارا به یاد داشت
خوشبخت میشدم
تقصیر ما که نیست
تقصیر ما که نیست ، از دست روزگار که طالع مارا چنین نوشت
دیگر گلایه بس ، باید شروع کنم
دشوار تر قدم ، این اولین قدم
این راه باور خود ، راه نو شدن
با گام اولین آغاز میشود ، باید شروع کنم
مکتوب سرنوشت ، باید ز سر نوشت